رئالیسم
2رئالیسم به صورت جامع و کلی به مفهوم حقیقت، واقعیت و وجود مسلم، و نیز نفی تخیلات و امور ناممکن و غیر عملی است. رئالیسم در هنرهای تصویری و ادبیات? نمایش چیزها به شکلی است که در زندگی روزانه هستند? بدون هرگونه آرایش یا تعبیر افزون. در این شیوه از نقاشی درآن هنرمندبایددرنمایش طبیعت (طبیعت بدون انسان وبا انسان) ازهرگونه احساساتی گری خودداری کند . در هنر نقاشی، رئالیسم به معنای نمایش اشیا و موضوعات به صورت طبیعی است، به گونه ای که نقاش تخیل و ابتکار عمل خود را در نحوه پیاده کردن آن موضوع دخالت ندهد و هر موضوع به همان گونه که در دنیای خارج دیده می شود در نقاشی به نمایش در می آید. این سبک نقاشی در اواسط قرن نوزدهم در فرانسه رواج پیدا کرد. در حقیقت به عنوان شاخه ای فرعی از سبک رومانتی سیزم (Romanticism) بود که با این ایده که می خواست نمایش دقیقی از زندگی روزمره را نمایش دهد از آن جدا شده و خود به یک سبک (Movement) در هنر نقاشی بدل شد.
از نقاشان دوره ی اول این سبک می توان به نقاشان فرانسوی:Jean-Baptiste-Camille Corot
(از 1796 تا 1875) و Jean Francois Millet (از 1824تا 1875) اشاره کرد.
امپرسیونیسم
دریافتگری یا امپرسیونیسم شیوه هنری گروه بزرگی از نگارگران آزاداندیش و نوآور فرانسه در نیمه دوم سده نوزدهم بود که بزودی جهانگیر شد. این شیوه مبتنی است بر نشان دادن دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیدههای زودگذر با به کار بردن لخته رنگهای تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزشهای نور خورشید. در این روش اصول مکتبی طراحی دقیق و سایه روشن کاری و ژرفانمایی (پرسپکتیو) فنی و ترکیب بندی متعادل و معمارانه رعایت نمیشود.
شیوه دریافتگری به عنوان انجمنی خصوصی از سوی گروهی از هنرمندان ساکن پاریس آغاز شد و این انجمن در سال1874 به نمایش همگانی آثار خود پرداخت. نام این جنبش از نام یک نقاشی از کلود مونه به نام دریافتی از طلوع آفتاب (به فرانسوی: Impression, soleil levant) گرفته شدهاست. نام امپرسیونیسم را نقادی به نام لویی لِروی در یک نقد هجوآمیز ساخت. دریافتگری همچنین نام نهضتی در موسیقی است.
در این سبک نقاشان از ضربات «شکسته» و کوتاه قلم مو اغشته به رنگهای خالص و نامخلوط به جای ترکیبهای ظریف رنگها استفاده میکنند. مثلا، به جای ترکیب رنگهای ابی و زرد برای تولید سبز انها دو رنگ ابی و زرد را مخلوط نشده بروی بوم قرار میدهند تا رنگها «حس» رنگ سبز را در نظر بیننده به وجود بیاورد. انها در نقاشی صحنههای زندگی مدرن در عوض جزئیات، تأثیرات کلی واضح را نشان میدهند.
هنرمندان مطرح
پست-امپرسیونیسم
پس از امپرسیونیسم یا «پست امپرسیونیسم» را «ادراک گرایی الحاقی » هم خوانده اند. گروهی از نقاشان امپرسیونیست کوشیدند که مرزهای تازه ای را در هنر نقاشی به وجود آورند. لیکن این کوشش، کوشش جمعی و برای هدفی خاص نبود. بدین جهت مکتب پست امپرسیونیسم را مرحله ای الحاقی از همان تحول امپرسیونیست ها تلقی می کنند. ژرژ سورا، با شیوه «دیویز یونیزم» یا نقطه پردازی ، جنبه های علمی و فیزیک رنگ را وارد عالم نقاشی کرد. ون گوک ، گرایش های اکسپرسیونیستی را درآثارش نشان داد و با قلم زنی های دیوانه وارش برسطح بوم، بیانگر جنون و عصیان عصر خویش شد.
معروفترین هنرمندان این سبک پل سزان، ونسان ونگوگ و پل گوگن بوده اند
خصوصیات مکتب پست امپرسیونیسم:
الف : پیروان این مکتب درصدد پیشبرد انقلاب مانه و ادامه سبک امپرسیونیسم بودند.
ب : همانند نقاشان امپرسیونیست همچنان تجربیات معطوف به رنگ و نور را درآثارشان ادامه دادند.
ج : از لحاظ شیوه های بیان در نقاشی ، هریک از هنرمندان این مکتب، روش خاص (سبک ) خود را درآثارشان ارائه دادند. گروهی برساختار و سازماندهی عوامل متشکله آثار خویش تأکید داشته وبه هندسه اثر ومسائل مربوط به قوانین ریاضی وتعادل و تناسب ونظم و هماهنگی سطوح و فرمها می پرداختند وگروهی دیگر هم بدون اعتنا به طراحی و ساختمان فرمها، آزادانه تجربیات رنگینی را می آفریدند.
د. هنرمندان این مکتب پایه گذار مکاتب نقاشی فوویسم، کلاسیک نو، کوبیسم، سمبلیسم و آبستره شدند.
نئوامپرسیونیسم
نودریافتگری یا نئوامپرسیونیسم (به انگلیسی: Neo-Impressionism) جنبشی در نقاشی فرانسوی بود که هم ادامه دهنده? دریافتگری (امپرسیونیسم) بود هم واکنشی در برابر آن.
نودریافتگری مانند دریافتگری دلمشغول بازنمایی رنگ و نور بود، ولی بر خلاف دریافتگری میکوشید که آن را بر مبانی علمی استوار کند. اساس نظریه? نودریافتگری، دیویزیونیسم و تکنیک مرتبط با آن نقطه چینی (پوانتیلیسم) بود. یعنی نقطههای مجزا با رنگهای خالص را به گونهای در نقاشی به کار برده می شوند که در صورت دیده شدن از فاصله? مناسب، حداکثر شفافیت و درخشش را به دست دهند. در چنین نقاشیهایی نقطه ها هم اندازهاند و به گونهای انتخاب می شوند که با مقیاس تابلو هماهنگی داشته باشند. هنرمندان این مکتب با استفاده از این دیدگاه علمی، قصد نمایش ذرات بنیادین (نور و رنگ) را در آثار تجسمی خود داشته اند.
نودریافتگری عمر چندانی نداشت و هنرمندان مطرح ان عبارتند از :
ژرژ سورا
جرج لمن
ویلی فینچ
پل سیگناک
اکسپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم یا هیجاننمایی شیوهای نوین از بیان تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگهای تند و اشکال کَجوَش (معوج) و خطوط زمخت بهره میگیرد.
مرجع به وجود امدن سبک اکسپرسیونیسم در حقیقت سبک پست -امپرسیونیسم ونگوک بوده است .
هنرمندان مطرح :
کوکوشکا
امیل نولده
کرشنر
جیمز انسور
ادوارد مونک
ژرژ روئو
کته اشمیت کلویتز
این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگهای تند و تشویش انگیز، و ضربات مکرر و هیجان زده? قلم مو، و شکلهای اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با ژرفا نمایی به دور از قرار و سامان ایجاد میکردند و هرآنچه آرامش بخش و چشم نواز و متعادل بود از صحنه? کار خود بیرون میگذاشتند. آنها برای بیان کردن احساساستشون بدن انسان را به صورت اغراق امیز و تحریف شده
ای ترسیم می کنند
اکپرسیونیسم انتزاعی
هیجاننمایی انتزاعی یا اکسپرسیونیسم انتزاعی شیوهای است که در سال 1912 از اکسپرسیونیسم و با انتشار مجله? سوارکار آبی ایجاد شد.
این سبک آمیزهای از هیجان اکسپرسیونیستی، نگارههای ساده بدوی(نقاشی شنی سرخپوستی و باغهای ذن)و تجربهای از نظم در غالب بی نظمی بود. هنرمندان این سبک بیش از آنکه در سبک باهم شباهت داشته باشند،در نگرش و دیدگاه دارای وجه اشتراکند: همه میخواهند قیود و تکنیکهای سنتی و دستوری را زیر پا بگذارند و ضوابط دیرینه? زیبایی شناختی را لغو اعلام کنند. که نمونه بارز آن نقاشیهای جکسون پولاک است.
اکسپرسیونیست انتزاعی نوعی یورش بی پروا علیه تمام قواعد فرم و کمپوزیسون و رنگ است و هیچ قاعده ایی را بر نمی تابد. هر انچیزی که مدرنیسم تعلیم داده بود را زیر پا می گذارد. درحقیقت سبکی است برای نفی تمام سبک های پیشین.
هنرمندان مطرح:
جکسون پولاک
واسیلی کاندینسکی
پل کله
فرانتس مارک
هانری ماتیس
مارک توبی
آرشیل گورکی
ویلهم دکونیگ
مارک روتکو
معلمین تمام اکسپرسیونیست های انتزاعی نقاشان رئالیستی بودند.
کوبیسم
حجمگری? یا کوبیسم (به فرانسوی: Cubisme) یکی از سبکهای هنری است.
کوبیست ها جهان مرئی را به طریقی بازنمایی نمی کردند که منظری از اشیا در زمان و مکانی خاص تجسم یابد. آنان به این نتیجه رسیده بودند که نه فقط باید چیزها را همه جانبه دید، بلکه باید پوسته ظاهر را شکافت و به درون نگریست. نمایش واقعیت چند وجهی یک شی مستلزم آن بود که از زوایای دید متعدد به طور همزمان به تصویر در آید، یعنی کل نمودهای ممکن شیء مجسم شود. ولی دستیابی به این کل عملا غیر ممکن بود. بنابراین بیشترین کاری که هنرمند کوبیست می توانست انجام دهد، القای بخشی از بی نهایت امکاناتی بود که در دید او آشکار می شد. روشی که او به کار می برد تجزیه صور اشیاء به سحطهای هندسی و ترکیب مجدد این سطوح در یک مجموعه به هم بافته بود. بدین سان، هنرمند کوبیست داعیه واقعگرایی داشت، که بیشتر نوعی واقعگرایی مفهومی بود تا واقعگرایی بصری.
هنرمندان
ژرژ براک
پابلو پیکاسو
خوان گریس
البته توجه کنید کوبیسم دارای 3 مرحله بود و اثار کوبیسم درون زمان خیلی تغییر کردند. هر چند به طور خلاصه هدف اولیه سبک توجه به چند موضوع به صورت همزمان بوده مثلا عکس هم نیمرخ را نشون بده هم تمام رخ و برای اینکار شکل را به اشکال هندسی تقسیم می کردند
فوتوریسم
آیندهگری یا فوتوریسم یا فیوچوریسم (به انگلیسی: Futurism) یکی از جنبشهای هنری اوایل قرن بیستم بود.
فتوریستها از گذشته بدشان میاید و مخصوصا از فکرهای گذشته در مورد هنر و سیاست خیلی بدشان میاید. آنها در جنبش فتوریست عشقی به سرعت، تکنولوژی و خشونت نشان می دهند. برای فتوریستها ماشین، هوا پیما و شهرهای صنعتی نشانههای بسیار مهمی هستند بخاطر این که پیروزی انسان را بر طبیعت نشان میدادند.
اساس شیوه ی «فوتوریسم» بر این است که : «حرکت اشیاء در فضا درست مانند نوسانات نور یا صوت سبب افزایش و یا تغییر شکل آنها می شود.
معمولاً ذات «حرکت» موضوع کارهای هنرمندان «فوتوریست» است . نقاشان فتوریسم موضوعات جدیدی را وارد نقاشی نمودند . مثال: «هیاهوی خیابان به درون اتاق نفوذ میکند»، «قطار تندرو»، «آیین دفن یک هرج و مرج طلب» و نظایر آن.
نقاشان فوتوریست عمومن با تکرار حرکت شکل ها و خطوط سعی در نمایش حرکت و تغییر داعمی شکل ها داشتند.
از ضرب-آهنگ خطوط منحنی و شکسته در تابلو برای نمایش حرکت استفاده شده است.
ورتیسیسم
دَوَرانگری یا ورتیسیسم (Vorticism) یک جنبش هنری کوتاه مدت بود که در اوال قرن بیستم در بریتانیا به وجود آمد.
جنبش دورانگری از ورتیسیس حجمگری (کوبیسم) درآمد، اما به مدرنی آیندهگری نزدیکتر است.اصل فرق دورانگری و آیندهگری شیوه نشان دادن حرکات است. در دورانگری مدرنیسم را به عنوان یک سری خط کلفت نشان میدهند که چشم را به طرف وسعت تابلو میکشند.
از شناسههای این سبک نگارگری غیر بازنمایی، بکارگیری کمان و زاویههای چندگانه در رویهای تخت برای پدید آوردن تجسمی دَوَرانی، یا القای چرخش و التهاب گردابی است که نگاه نگرنده را به
کانون خود فرومی کشد.
رومانتیسیسم
رومانتیسیسم اصطلاحی است که در تاریخ هنرهای نوین (مدرن ) نمی توان آن را کنار گذاشت ، اما در عین حال آنچنانکه باید گویا نیست . از آنجا که اصطلاح مذکور نه به یک شیوه ی مشخص بلکه به شیوه های متعددی اطلاق می شود .
رمانتیسیسم را، همانطور که از نامش پیداست، باید نوعی واکنش احساسی در برابر عقلانیت به حساب آورد. تمایلی به برجسته کردن خویشتن انسانی، گرایش به سوی خیال و رویا، به سوی گذشته? تاریخی و به سوی سرزمینهای نا شناخته. رمانتیسیسم با جدایی از کلاسیسم خشک و کنار نهادن مضمونهای باستانی، حرکتی نو در طرح و رنگ به وجود آورد .
نمایش هیجان طوفانی و طبیعت سرکش که از جمله علایق رومانتیسیم بود نیاز به شیوه ای پر از حرکت و رنگ داشت و برای آنکه بیننده متقاعد شود باید نحوه ارائه تا حد امکان واقع گرایانه باشد . اما رومانتیسیم برای نمایش درنده خویی حیوانی که سلیقه قرن نوزدهمی اجازه نمایش آن را در انسان نمی داد از حیوانات کمک می گزفت . پیکره پلنگک در حال دریدن خرگوش نمایانگر وفاداری هنرمند به طبیعت است .
نمایندگان برجسته? این سبک در نقاشی دولاکروا، گرو و ژریکو می باشند
پرسیژنیسم
راستخطکاری یا پرسیژنیسم یک جنبش هنری است که بعد از جنگ جهانی اول و قبل از جنگ جهانی دوم در آمریکا به وجود آمد.ویژگی های این سبک عبارتند از :سادگی شکل، صراحت هندسی سطوح، راستبُری خط و دقت در سامانبخشی به عناصر تصویری .
نقاشان این سبک معمولاً مضمون کار خود را صحنههایی صنعتی و شهری و ساختمانی خالی از وجود آدمی انتخاب می کنند .