کوبیسم
حجمگری? یا کوبیسم (به فرانسوی: Cubisme) یکی از سبکهای هنری است.
کوبیست ها جهان مرئی را به طریقی بازنمایی نمی کردند که منظری از اشیا در زمان و مکانی خاص تجسم یابد. آنان به این نتیجه رسیده بودند که نه فقط باید چیزها را همه جانبه دید، بلکه باید پوسته ظاهر را شکافت و به درون نگریست. نمایش واقعیت چند وجهی یک شی مستلزم آن بود که از زوایای دید متعدد به طور همزمان به تصویر در آید، یعنی کل نمودهای ممکن شیء مجسم شود. ولی دستیابی به این کل عملا غیر ممکن بود. بنابراین بیشترین کاری که هنرمند کوبیست می توانست انجام دهد، القای بخشی از بی نهایت امکاناتی بود که در دید او آشکار می شد. روشی که او به کار می برد تجزیه صور اشیاء به سحطهای هندسی و ترکیب مجدد این سطوح در یک مجموعه به هم بافته بود. بدین سان، هنرمند کوبیست داعیه واقعگرایی داشت، که بیشتر نوعی واقعگرایی مفهومی بود تا واقعگرایی بصری.
هنرمندان
ژرژ براک
پابلو پیکاسو
خوان گریس
البته توجه کنید کوبیسم دارای 3 مرحله بود و اثار کوبیسم درون زمان خیلی تغییر کردند. هر چند به طور خلاصه هدف اولیه سبک توجه به چند موضوع به صورت همزمان بوده مثلا عکس هم نیمرخ را نشون بده هم تمام رخ و برای اینکار شکل را به اشکال هندسی تقسیم می کردند
فوتوریسم
آیندهگری یا فوتوریسم یا فیوچوریسم (به انگلیسی: Futurism) یکی از جنبشهای هنری اوایل قرن بیستم بود.
فتوریستها از گذشته بدشان میاید و مخصوصا از فکرهای گذشته در مورد هنر و سیاست خیلی بدشان میاید. آنها در جنبش فتوریست عشقی به سرعت، تکنولوژی و خشونت نشان می دهند. برای فتوریستها ماشین، هوا پیما و شهرهای صنعتی نشانههای بسیار مهمی هستند بخاطر این که پیروزی انسان را بر طبیعت نشان میدادند.
اساس شیوه ی «فوتوریسم» بر این است که : «حرکت اشیاء در فضا درست مانند نوسانات نور یا صوت سبب افزایش و یا تغییر شکل آنها می شود.
معمولاً ذات «حرکت» موضوع کارهای هنرمندان «فوتوریست» است . نقاشان فتوریسم موضوعات جدیدی را وارد نقاشی نمودند . مثال: «هیاهوی خیابان به درون اتاق نفوذ میکند»، «قطار تندرو»، «آیین دفن یک هرج و مرج طلب» و نظایر آن.
نقاشان فوتوریست عمومن با تکرار حرکت شکل ها و خطوط سعی در نمایش حرکت و تغییر داعمی شکل ها داشتند.
از ضرب-آهنگ خطوط منحنی و شکسته در تابلو برای نمایش حرکت استفاده شده است.
ورتیسیسم
دَوَرانگری یا ورتیسیسم (Vorticism) یک جنبش هنری کوتاه مدت بود که در اوال قرن بیستم در بریتانیا به وجود آمد.
جنبش دورانگری از ورتیسیس حجمگری (کوبیسم) درآمد، اما به مدرنی آیندهگری نزدیکتر است.اصل فرق دورانگری و آیندهگری شیوه نشان دادن حرکات است. در دورانگری مدرنیسم را به عنوان یک سری خط کلفت نشان میدهند که چشم را به طرف وسعت تابلو میکشند.
از شناسههای این سبک نگارگری غیر بازنمایی، بکارگیری کمان و زاویههای چندگانه در رویهای تخت برای پدید آوردن تجسمی دَوَرانی، یا القای چرخش و التهاب گردابی است که نگاه نگرنده را به
کانون خود فرومی کشد.
رومانتیسیسم
رومانتیسیسم اصطلاحی است که در تاریخ هنرهای نوین (مدرن ) نمی توان آن را کنار گذاشت ، اما در عین حال آنچنانکه باید گویا نیست . از آنجا که اصطلاح مذکور نه به یک شیوه ی مشخص بلکه به شیوه های متعددی اطلاق می شود .
رمانتیسیسم را، همانطور که از نامش پیداست، باید نوعی واکنش احساسی در برابر عقلانیت به حساب آورد. تمایلی به برجسته کردن خویشتن انسانی، گرایش به سوی خیال و رویا، به سوی گذشته? تاریخی و به سوی سرزمینهای نا شناخته. رمانتیسیسم با جدایی از کلاسیسم خشک و کنار نهادن مضمونهای باستانی، حرکتی نو در طرح و رنگ به وجود آورد .
نمایش هیجان طوفانی و طبیعت سرکش که از جمله علایق رومانتیسیم بود نیاز به شیوه ای پر از حرکت و رنگ داشت و برای آنکه بیننده متقاعد شود باید نحوه ارائه تا حد امکان واقع گرایانه باشد . اما رومانتیسیم برای نمایش درنده خویی حیوانی که سلیقه قرن نوزدهمی اجازه نمایش آن را در انسان نمی داد از حیوانات کمک می گزفت . پیکره پلنگک در حال دریدن خرگوش نمایانگر وفاداری هنرمند به طبیعت است .
نمایندگان برجسته? این سبک در نقاشی دولاکروا، گرو و ژریکو می باشند
پرسیژنیسم
راستخطکاری یا پرسیژنیسم یک جنبش هنری است که بعد از جنگ جهانی اول و قبل از جنگ جهانی دوم در آمریکا به وجود آمد.ویژگی های این سبک عبارتند از :سادگی شکل، صراحت هندسی سطوح، راستبُری خط و دقت در سامانبخشی به عناصر تصویری .
نقاشان این سبک معمولاً مضمون کار خود را صحنههایی صنعتی و شهری و ساختمانی خالی از وجود آدمی انتخاب می کنند .
مینیمالیسم
مینی مالیسم یا کمینه گرایی، مکتب هنری است که اساس آثار و بیان خود را بر پایه سادگی بیان و روشهای ساده و خالی از پیچیدگی معمول فلسفی و یا شبه فلسفی بنیان گذاشتهاست.
مینی مالیستها معتقدند با حذف حضور فریبنده ترکیب بندی و استفاده از موارد ساده و اغلب صنعتی که به شکلی هندسی و بسیار ساده شده قرار گرفته باشند،می توان به کیفیت نـاب رنگ، فرم،فضا و ماده دست یافت. از هنرمندان این سبک میتوان به دیوید اسمیت،دونالد جاد،ارنست تروا، سول لویت، کارل آندره، دن فلاوین، رابرت رایمن، رونالد بلادن و ریچارد سِرا اشاره کرد. آثار هنر مندان مینی مالیست گاه کاملاً تصادفی پدید میآمد و گاه زاده? شکلهای هندسی ساده و مکرر بود. مینی مالیسم نمونهای از ایجاز و سادگی را در خود دارد و بیانگر سخن رابرت براونینگ است: (Less is more) «کمتر غنی تر است».
سورئالیسم
سورئالیسم عبارت است از دیکته کردن فکر بدون وارسی عقل و خارج از هر گونه تقلید هنری و اخلاقی
این مکتب در فرانسه ایجاد شد و مکتبی فراواقعی بود. اساس تفکرات پیروان این مکتب نظرات فروید بود.
یعنی توجه به ضمیر ناخودآگاه که قسمت اعظم افکار انسان را شکل میدهد.
هنرمندان سورئالیسم یا فراتراز رئالیستها ، معتقدند که باید سدها را شکست . سدهای جسمانی و روانی میان هشیار و ناهشیارو جهان بیرون و درون را برانداخت تا بتوان واقعیت برتری را بوجود آورد که در آن واقعی و غیر واقعی و اندیشه و عمل با هم روبرو شوند و در هم بیامیزند و بر سراسر زندگی چیره شوند
نقاشان معروف :
سالوا دردالی ، ماکس ارنست ، هانس آرپ ، رنه مارگریت ، میرو ، کیریکو و کالدر
گرافیتی
گرافیتی یا نقاشی دیواری به آن دسته از دیوارنوشته ها یا نقاشی هایی گفته می شود که با انگیزه ای شخصی روی در و دیوار شهر ها و اماکن عمومی کشیده می شود.این کار تقریبا در همه جای دنیا با منع قانونی مواجه است. گرافیتی با نوشته های سر دستی و یادگاری های روی دیوار متفاوت بوده و
نیز مختص سن یا طبقه فزهنگی و اقتصادی خاصی نیست .
آپ آرت
هنر دیدگانی (Optical Art یا Op Art) به نوعی نقاشی یا اشکال دیگر هنر گفته میشود که با خطای دید سر و کار دارند و یا از آن استفاده میکنند.
بسیاری از نمونههای مشهور هنر دیدگانی سیاه و سفید رسم شدهاند، به این دلیل برخی آن را آبستره میدانند. بینندهای که به آثار این سبک مینگرد، ممکن است حرکت، چشمک زدن، خاموش و روشن شدن، چرخش، لرزش یا جهش مشاهده کند.
باربیزون
این سبک نام دهکده باربیزون واقع درجنگل فنتین بلو در حومه باریس فرانسه است که هنرمندان این سبک طرحهای اولیه را درطبیعت تهیه می کردند وپرده های نهائی را در کارگاه می ساختند. هنرمندان این سبک برای طراحی اولیه اثار خود اسکیسی از موضوع خود طراحی می کنند و سپس الگوهای اولیه خود را به کارگاه برده و شروع به رنگ گذاری و پردازش بر روی نمونه های خود می کنند. لازم به ذکر است که اکثراثار هنرمندان این سبک در اندازه های بزرگ طراحی می گردیده است. از دیگر خصوصیات این گروه .وفاداری به طبیعت و الگو برداری مستقیم از طبیعت و واقعیت بودهاست
البته سک نقاشی محسوب نمی شه نوعی شیوه نقاشی رئال هست
فتورئالیسم
در این شیوه - همانگونه که از نامش پیداست با نوعی واقع نمائی اغراق امیز روبرو هستیم. هنرمندان این سبک می کوشند تا در باز نمائی عینی موضوعات با دوربین عکاسی به رقابت بپردازند و از ان پیشی گیرند.
تونالیسم
سبکی است که در دهه 1880 در امریکا و با شروع به نقاشی مناظر جان گرفت . در این سبک یک جو یا مه رنگی در نقاشی حکم فرمایی می کند . این مه معمولا به رنگ های ابی و خاکستری و قهوه ای است .
باروک
واژه باروک توسط مورخین هنربرای تبیین سبکهای غالب هنری در سالهای 1600 تا 1750 میلادی مورد استفاده قرار گرفته است. معنای اصلی این وازه غیر عادی و معوج است که البته باروک دیگر به این معنا به کار نمی رود.
هنر باروک هنری است که از یک سو با دین و متولیان کلیسا مربوط می شود و از سوی دیگر گرایش به تجمل گرائی و مادیات در ان دیده می شود.
هنر باروک دارای ارزش فراوانی بوده ودارای هنرمندان معروفی .چون: کارا واجو- روبنس- رامبراند- هالس- ولاسکز و ... بوده است
این سبک به شدت انسانگرا بوده و در نقاشیهای بسیاری از هنرمندان، باروک تصاویر انسانی محسوس است و در اکثر آثارشان، شمار فراوانی از تصاویر انسانی به چشم میخورد که شاید بتوان گفت، این ویژگی به یادگار مانده از عصر رنسانس است
از دیگر ویژگیهای هنری سبک باروک، میتوان توجه به نهادهای غیر دینی و دنیوی و حفظ تعادل و وحدتآفرینی میان عناصر گوناگون و متعدد را برشمرد؛ به گونهای که تعادل از طریق هماهنگی اجزا در تابعیت از کل حاصل میشود.
استاکیسم
استاکیسم یک جنبش هنری بینالمللی میباشد که در سال 1999 میلادی با اهداف ضد پستمدرنیستی و برای بازآفرینی مدرنیسم بنیانگذاری شد.
موسس اصلی آن Billy Childish می باشد . در زمینه های مختلف و از جمله نقاشی وجود دارد
آبستره
این جنبش در 1910 در روسیه توسط واسیلی کاندینسکی مطرح شد. در این جنبش هنرمندان با استفاده از عدم بازنمایی عینی و بیان تجسمی نوین(خط و رنگ) و با خلاصه نمودن مضامین و موضوعات، به عناصر بنیادین چون خط، سطح برای بیان کلیت و کلی گویی سود می جستند.
هنرمندان برجسته: واسیلی کاندینسکی، پیت موندریان، کوپکا، پیکابیا، فرنان لژه، هنری مور، کنستانتین برانکوزی، هپورت، الکساندرکالدر.
یکی از اقدامات متهورانه که در نقاشی قرن بیستم به وقوع پیوست، نهضت هنر «آبستره» بود. عدهای لغت «آبستره» را به معانی «انتزاع و تجرید» تعبیر و معنی میکنند و معتقدند که کلیه? آثار انتزاعی و تجریدی، معنی ترجمهشدهای از کلمه? آبستره هستند در حالیکه چنین نیست؛ میتوان گفت هنر «آبستره» به آنگونه آثاری گفته میشود که بسیار مجهول و نامحسوس و غیر قابل پیشبینی و بهدور از انتظار مخاطبان است و در این خصوص یکی از معروفترین مفسرین و مبلغین هنر آبستره «میشل سوفِر» فرانسوی گفته است: «من هنری را آبستره مینامم که یادآور هیچگونه واقعیت شکلی نباشد، حتی اگر نقطهای باشد که هنرمند از آن آغاز به کار کرده باشد.»
کلیه? آثار آبستره از نوع نقاشی، صرفاً برای دیدن و تماشا کردن و از نوع آثار حجمی، صرفاً برای لمس کردن نه برای لذت بردن و به خاطر سپردن ساخته میشوند؛ بنابر این هیچیک از مخاطبان نباید در مواجهه? این آثار انتظار رؤیت یک صفت اخلاقی یا یک فضیلت معنوی را داشته باشند؛ زیرا هنرمندان اینگونه آثار بدون در نظر گرفتن هیچگونه قصد و موردی به خلق آن دست میزنند به همین دلیل آثار آبستره هرگز مشمول نقد منطقی نمیشوند، چون از یک ذهن و فکر منطقی تراوش نکردهاند که انتظار چنین نقدی از آنان برود. هنرمندان آبسترهساز هرگز نمیدانند که (چرا و چگونه) به این اثر رسیدهاند ولی هنر انتزاع و تجرید، دارای هدف و مقصودی کاملاً معنیدار و غایتی اخلاقی-انسانی است. «انتزاع» مصدر اسم فاعل منتزع بوده و به معنی «جدا شدن و خلاصه شدن» است، از همین رو با معنی تجرید میتواند مفهوم نزدیک داشته باشد؛ چون تجرید نیز به معنی «مجردشدن، رها بودن و تنهایی جستن» است و به لحاظ اخلاقیات انسانی هنر انتزاعی دارای غایات انسانی بوده و پویشی هدفمند دارد. باید یادآور شوم که هنرهای انتزاعی و تجریدی، از جمله آثار مادی بوده به همین لحاظ، دنیوی بودن اینگونه آثار کاملاً مشخص و معلوم است. در کل، هنرهای انتزاعی به آثاری گفته میشود که قصد دارند فرم یا شکل مورد نظرشان را تا به حدی خلاصه و تجزیه کنند که از اسم اصلی آن شىء دور نشوند و قبل از اینکه آن شىء مورد نظر به نهایت خلاصه شدن برسد، دست از کار میکشند و دیگر آن شىء را خلاصه و تجزیه نمیکنند.
هنر «آبستره» به دو دوره? تاریخی تقسیم میشود. دوره? ابتدایی آن از سال 1910.م آغاز شد و تا سال 1916.م ادامه یافت. در این مرحله هنر آبستره شامل یک روند ضد طبیعت بود. دوره? بعدی از سال 1917.م شروع گردید و با جنبش «دستایل هلند» همراه شد و تا به حال راه ویژه? خود را پیموده است. اولین اثر نقاشی آبستره در سال 1910.م توسط هنرمندی روسی به نام «واسیلی کاندینسکی» (1866-1944 م.) بهوجود آمد.
کنستراکتیویسم
کنستراکتیویسم، مکتب متداولی بود که بنیانگذار حرکتهای هنری و معماری روسیه بود و در اصل از کوبیسم الهام گرفت . هنرمندان این سبک با تاکید بر ساختار شکل و فرم، بیان مکانیت و زمانیت فضا، تداوم و استمرار فضای درونی با پیرامون، درصدد ایجاد آثار هنری، بر مبنای اصول و فنون مدرن مهندسی هستند.
هنرمندان برجسته: ولادیمیر تاتلین، نائوم گابو، آنتوان پوسنر، الکساندر رودچنکو.
روکوکو
روکوکو ( Rococo )
وازه روکوکو از وازه فرانسوی ( Rocaille ) روکای به معنی سنگریزه گرفته شده است. این وازه مخصوصا به سنگریزه ها و صدف هائی اطلاق می شودکه در تزئین غارهای مصنوعی به کار می رود. روکوکو در حقیقت ادامه شیوه باروک بود که مخوصا درفضاهای داخلی با افراط در تزئینات و ریزه کاری توام بود. در نقاشی اثار انتوان واتو را اغازگر سبک روکوکو می دانند.
این نقاشی ها بسیار تزئین شده هستند و در آنها از رنگ های روشن و طرح های منحنی وار زیاد استفاده می گردد و از فرشتگان و سمبل های عشق به وفور استفاده می شود . پرتره نیز در این سبک معمول می باشد
Mysore
یک سبک نقاشی هندی است که بسیار پرجزییات و با رنگ های خفه ای همراه می باشد . موضوع اکثر این نقاشی ها نیز خدایان هنی هستند
مینیاتور ایرانی
مینیاتوردر لغت به معنی کوچکتر نشان دادن است .در نقاشی های مینیاتور، تصاویر، شباهتی با عالم واقعی ندارند. حجم و سایه روشن هم به کار نمی رود و قوانین مناظر و مرایا رعایت نمی شود. مناظر نزدیک، در قسمت پایین نقاشی و مناظر دور در قسمت بالای آن به تصویر در آمده است. تمام چهره ها به صورت "سه ربع" دیده می شوند و حدود آن را از بناگوش تا حدقه ی چشم مقابل است. البته گاهی هم چهره ها به صورت نیم رخ و به ندرت از پشت سر، تصویر شده است. هنرمند به کشیدن پیکرهای انسانی تاکید چندانی ندارد، بلکه علاقه ی او بیش از هر چیز به کشیدن لباس های فاخر بر تن شخصیت های تصویری خود است و گاهی برای نشان دادن شکل خاص پوشاک، دست و پا را می پوشاند، حتی گاه قامت را بلند تر نشان می دهد تا بهره گیری از امتیاز قبای بلند، مُیسر شود.
مینیاتور عثمانی
مینیاتور عثمانی سبکی از نقاشی و مشابه با مینیاتور ایرانی می باشد و در ان از رنگ های شفاف سبز و آبی و قرمز استفاده می شود .
رئالیسم
2رئالیسم به صورت جامع و کلی به مفهوم حقیقت، واقعیت و وجود مسلم، و نیز نفی تخیلات و امور ناممکن و غیر عملی است. رئالیسم در هنرهای تصویری و ادبیات? نمایش چیزها به شکلی است که در زندگی روزانه هستند? بدون هرگونه آرایش یا تعبیر افزون. در این شیوه از نقاشی درآن هنرمندبایددرنمایش طبیعت (طبیعت بدون انسان وبا انسان) ازهرگونه احساساتی گری خودداری کند . در هنر نقاشی، رئالیسم به معنای نمایش اشیا و موضوعات به صورت طبیعی است، به گونه ای که نقاش تخیل و ابتکار عمل خود را در نحوه پیاده کردن آن موضوع دخالت ندهد و هر موضوع به همان گونه که در دنیای خارج دیده می شود در نقاشی به نمایش در می آید. این سبک نقاشی در اواسط قرن نوزدهم در فرانسه رواج پیدا کرد. در حقیقت به عنوان شاخه ای فرعی از سبک رومانتی سیزم (Romanticism) بود که با این ایده که می خواست نمایش دقیقی از زندگی روزمره را نمایش دهد از آن جدا شده و خود به یک سبک (Movement) در هنر نقاشی بدل شد.
از نقاشان دوره ی اول این سبک می توان به نقاشان فرانسوی:Jean-Baptiste-Camille Corot
(از 1796 تا 1875) و Jean Francois Millet (از 1824تا 1875) اشاره کرد.
امپرسیونیسم
دریافتگری یا امپرسیونیسم شیوه هنری گروه بزرگی از نگارگران آزاداندیش و نوآور فرانسه در نیمه دوم سده نوزدهم بود که بزودی جهانگیر شد. این شیوه مبتنی است بر نشان دادن دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیدههای زودگذر با به کار بردن لخته رنگهای تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزشهای نور خورشید. در این روش اصول مکتبی طراحی دقیق و سایه روشن کاری و ژرفانمایی (پرسپکتیو) فنی و ترکیب بندی متعادل و معمارانه رعایت نمیشود.
شیوه دریافتگری به عنوان انجمنی خصوصی از سوی گروهی از هنرمندان ساکن پاریس آغاز شد و این انجمن در سال1874 به نمایش همگانی آثار خود پرداخت. نام این جنبش از نام یک نقاشی از کلود مونه به نام دریافتی از طلوع آفتاب (به فرانسوی: Impression, soleil levant) گرفته شدهاست. نام امپرسیونیسم را نقادی به نام لویی لِروی در یک نقد هجوآمیز ساخت. دریافتگری همچنین نام نهضتی در موسیقی است.
در این سبک نقاشان از ضربات «شکسته» و کوتاه قلم مو اغشته به رنگهای خالص و نامخلوط به جای ترکیبهای ظریف رنگها استفاده میکنند. مثلا، به جای ترکیب رنگهای ابی و زرد برای تولید سبز انها دو رنگ ابی و زرد را مخلوط نشده بروی بوم قرار میدهند تا رنگها «حس» رنگ سبز را در نظر بیننده به وجود بیاورد. انها در نقاشی صحنههای زندگی مدرن در عوض جزئیات، تأثیرات کلی واضح را نشان میدهند.
هنرمندان مطرح
پست-امپرسیونیسم
پس از امپرسیونیسم یا «پست امپرسیونیسم» را «ادراک گرایی الحاقی » هم خوانده اند. گروهی از نقاشان امپرسیونیست کوشیدند که مرزهای تازه ای را در هنر نقاشی به وجود آورند. لیکن این کوشش، کوشش جمعی و برای هدفی خاص نبود. بدین جهت مکتب پست امپرسیونیسم را مرحله ای الحاقی از همان تحول امپرسیونیست ها تلقی می کنند. ژرژ سورا، با شیوه «دیویز یونیزم» یا نقطه پردازی ، جنبه های علمی و فیزیک رنگ را وارد عالم نقاشی کرد. ون گوک ، گرایش های اکسپرسیونیستی را درآثارش نشان داد و با قلم زنی های دیوانه وارش برسطح بوم، بیانگر جنون و عصیان عصر خویش شد.
معروفترین هنرمندان این سبک پل سزان، ونسان ونگوگ و پل گوگن بوده اند
خصوصیات مکتب پست امپرسیونیسم:
الف : پیروان این مکتب درصدد پیشبرد انقلاب مانه و ادامه سبک امپرسیونیسم بودند.
ب : همانند نقاشان امپرسیونیست همچنان تجربیات معطوف به رنگ و نور را درآثارشان ادامه دادند.
ج : از لحاظ شیوه های بیان در نقاشی ، هریک از هنرمندان این مکتب، روش خاص (سبک ) خود را درآثارشان ارائه دادند. گروهی برساختار و سازماندهی عوامل متشکله آثار خویش تأکید داشته وبه هندسه اثر ومسائل مربوط به قوانین ریاضی وتعادل و تناسب ونظم و هماهنگی سطوح و فرمها می پرداختند وگروهی دیگر هم بدون اعتنا به طراحی و ساختمان فرمها، آزادانه تجربیات رنگینی را می آفریدند.
د. هنرمندان این مکتب پایه گذار مکاتب نقاشی فوویسم، کلاسیک نو، کوبیسم، سمبلیسم و آبستره شدند.
نئوامپرسیونیسم
نودریافتگری یا نئوامپرسیونیسم (به انگلیسی: Neo-Impressionism) جنبشی در نقاشی فرانسوی بود که هم ادامه دهنده? دریافتگری (امپرسیونیسم) بود هم واکنشی در برابر آن.
نودریافتگری مانند دریافتگری دلمشغول بازنمایی رنگ و نور بود، ولی بر خلاف دریافتگری میکوشید که آن را بر مبانی علمی استوار کند. اساس نظریه? نودریافتگری، دیویزیونیسم و تکنیک مرتبط با آن نقطه چینی (پوانتیلیسم) بود. یعنی نقطههای مجزا با رنگهای خالص را به گونهای در نقاشی به کار برده می شوند که در صورت دیده شدن از فاصله? مناسب، حداکثر شفافیت و درخشش را به دست دهند. در چنین نقاشیهایی نقطه ها هم اندازهاند و به گونهای انتخاب می شوند که با مقیاس تابلو هماهنگی داشته باشند. هنرمندان این مکتب با استفاده از این دیدگاه علمی، قصد نمایش ذرات بنیادین (نور و رنگ) را در آثار تجسمی خود داشته اند.
نودریافتگری عمر چندانی نداشت و هنرمندان مطرح ان عبارتند از :
ژرژ سورا
جرج لمن
ویلی فینچ
پل سیگناک
اکسپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم یا هیجاننمایی شیوهای نوین از بیان تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگهای تند و اشکال کَجوَش (معوج) و خطوط زمخت بهره میگیرد.
مرجع به وجود امدن سبک اکسپرسیونیسم در حقیقت سبک پست -امپرسیونیسم ونگوک بوده است .
هنرمندان مطرح :
کوکوشکا
امیل نولده
کرشنر
جیمز انسور
ادوارد مونک
ژرژ روئو
کته اشمیت کلویتز
این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگهای تند و تشویش انگیز، و ضربات مکرر و هیجان زده? قلم مو، و شکلهای اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با ژرفا نمایی به دور از قرار و سامان ایجاد میکردند و هرآنچه آرامش بخش و چشم نواز و متعادل بود از صحنه? کار خود بیرون میگذاشتند. آنها برای بیان کردن احساساستشون بدن انسان را به صورت اغراق امیز و تحریف شده
ای ترسیم می کنند
اکپرسیونیسم انتزاعی
هیجاننمایی انتزاعی یا اکسپرسیونیسم انتزاعی شیوهای است که در سال 1912 از اکسپرسیونیسم و با انتشار مجله? سوارکار آبی ایجاد شد.
این سبک آمیزهای از هیجان اکسپرسیونیستی، نگارههای ساده بدوی(نقاشی شنی سرخپوستی و باغهای ذن)و تجربهای از نظم در غالب بی نظمی بود. هنرمندان این سبک بیش از آنکه در سبک باهم شباهت داشته باشند،در نگرش و دیدگاه دارای وجه اشتراکند: همه میخواهند قیود و تکنیکهای سنتی و دستوری را زیر پا بگذارند و ضوابط دیرینه? زیبایی شناختی را لغو اعلام کنند. که نمونه بارز آن نقاشیهای جکسون پولاک است.
اکسپرسیونیست انتزاعی نوعی یورش بی پروا علیه تمام قواعد فرم و کمپوزیسون و رنگ است و هیچ قاعده ایی را بر نمی تابد. هر انچیزی که مدرنیسم تعلیم داده بود را زیر پا می گذارد. درحقیقت سبکی است برای نفی تمام سبک های پیشین.
هنرمندان مطرح:
جکسون پولاک
واسیلی کاندینسکی
پل کله
فرانتس مارک
هانری ماتیس
مارک توبی
آرشیل گورکی
ویلهم دکونیگ
مارک روتکو
معلمین تمام اکسپرسیونیست های انتزاعی نقاشان رئالیستی بودند.
کوبیسم
حجمگری? یا کوبیسم (به فرانسوی: Cubisme) یکی از سبکهای هنری است.
کوبیست ها جهان مرئی را به طریقی بازنمایی نمی کردند که منظری از اشیا در زمان و مکانی خاص تجسم یابد. آنان به این نتیجه رسیده بودند که نه فقط باید چیزها را همه جانبه دید، بلکه باید پوسته ظاهر را شکافت و به درون نگریست. نمایش واقعیت چند وجهی یک شی مستلزم آن بود که از زوایای دید متعدد به طور همزمان به تصویر در آید، یعنی کل نمودهای ممکن شیء مجسم شود. ولی دستیابی به این کل عملا غیر ممکن بود. بنابراین بیشترین کاری که هنرمند کوبیست می توانست انجام دهد، القای بخشی از بی نهایت امکاناتی بود که در دید او آشکار می شد. روشی که او به کار می برد تجزیه صور اشیاء به سحطهای هندسی و ترکیب مجدد این سطوح در یک مجموعه به هم بافته بود. بدین سان، هنرمند کوبیست داعیه واقعگرایی داشت، که بیشتر نوعی واقعگرایی مفهومی بود تا واقعگرایی بصری.
هنرمندان
ژرژ براک
پابلو پیکاسو
خوان گریس
البته توجه کنید کوبیسم دارای 3 مرحله بود و اثار کوبیسم درون زمان خیلی تغییر کردند. هر چند به طور خلاصه هدف اولیه سبک توجه به چند موضوع به صورت همزمان بوده مثلا عکس هم نیمرخ را نشون بده هم تمام رخ و برای اینکار شکل را به اشکال هندسی تقسیم می کردند
فوتوریسم
آیندهگری یا فوتوریسم یا فیوچوریسم (به انگلیسی: Futurism) یکی از جنبشهای هنری اوایل قرن بیستم بود.
فتوریستها از گذشته بدشان میاید و مخصوصا از فکرهای گذشته در مورد هنر و سیاست خیلی بدشان میاید. آنها در جنبش فتوریست عشقی به سرعت، تکنولوژی و خشونت نشان می دهند. برای فتوریستها ماشین، هوا پیما و شهرهای صنعتی نشانههای بسیار مهمی هستند بخاطر این که پیروزی انسان را بر طبیعت نشان میدادند.
اساس شیوه ی «فوتوریسم» بر این است که : «حرکت اشیاء در فضا درست مانند نوسانات نور یا صوت سبب افزایش و یا تغییر شکل آنها می شود.
معمولاً ذات «حرکت» موضوع کارهای هنرمندان «فوتوریست» است . نقاشان فتوریسم موضوعات جدیدی را وارد نقاشی نمودند . مثال: «هیاهوی خیابان به درون اتاق نفوذ میکند»، «قطار تندرو»، «آیین دفن یک هرج و مرج طلب» و نظایر آن.
نقاشان فوتوریست عمومن با تکرار حرکت شکل ها و خطوط سعی در نمایش حرکت و تغییر داعمی شکل ها داشتند.
از ضرب-آهنگ خطوط منحنی و شکسته در تابلو برای نمایش حرکت استفاده شده است.
ورتیسیسم
دَوَرانگری یا ورتیسیسم (Vorticism) یک جنبش هنری کوتاه مدت بود که در اوال قرن بیستم در بریتانیا به وجود آمد.
جنبش دورانگری از ورتیسیس حجمگری (کوبیسم) درآمد، اما به مدرنی آیندهگری نزدیکتر است.اصل فرق دورانگری و آیندهگری شیوه نشان دادن حرکات است. در دورانگری مدرنیسم را به عنوان یک سری خط کلفت نشان میدهند که چشم را به طرف وسعت تابلو میکشند.
از شناسههای این سبک نگارگری غیر بازنمایی، بکارگیری کمان و زاویههای چندگانه در رویهای تخت برای پدید آوردن تجسمی دَوَرانی، یا القای چرخش و التهاب گردابی است که نگاه نگرنده را به
کانون خود فرومی کشد.
رومانتیسیسم
رومانتیسیسم اصطلاحی است که در تاریخ هنرهای نوین (مدرن ) نمی توان آن را کنار گذاشت ، اما در عین حال آنچنانکه باید گویا نیست . از آنجا که اصطلاح مذکور نه به یک شیوه ی مشخص بلکه به شیوه های متعددی اطلاق می شود .
رمانتیسیسم را، همانطور که از نامش پیداست، باید نوعی واکنش احساسی در برابر عقلانیت به حساب آورد. تمایلی به برجسته کردن خویشتن انسانی، گرایش به سوی خیال و رویا، به سوی گذشته? تاریخی و به سوی سرزمینهای نا شناخته. رمانتیسیسم با جدایی از کلاسیسم خشک و کنار نهادن مضمونهای باستانی، حرکتی نو در طرح و رنگ به وجود آورد .
نمایش هیجان طوفانی و طبیعت سرکش که از جمله علایق رومانتیسیم بود نیاز به شیوه ای پر از حرکت و رنگ داشت و برای آنکه بیننده متقاعد شود باید نحوه ارائه تا حد امکان واقع گرایانه باشد . اما رومانتیسیم برای نمایش درنده خویی حیوانی که سلیقه قرن نوزدهمی اجازه نمایش آن را در انسان نمی داد از حیوانات کمک می گزفت . پیکره پلنگک در حال دریدن خرگوش نمایانگر وفاداری هنرمند به طبیعت است .
نمایندگان برجسته? این سبک در نقاشی دولاکروا، گرو و ژریکو می باشند
پرسیژنیسم
راستخطکاری یا پرسیژنیسم یک جنبش هنری است که بعد از جنگ جهانی اول و قبل از جنگ جهانی دوم در آمریکا به وجود آمد.ویژگی های این سبک عبارتند از :سادگی شکل، صراحت هندسی سطوح، راستبُری خط و دقت در سامانبخشی به عناصر تصویری .
نقاشان این سبک معمولاً مضمون کار خود را صحنههایی صنعتی و شهری و ساختمانی خالی از وجود آدمی انتخاب می کنند .
رمانتیسیسم ( تخیل گرایی ) :
رمانتیسیسم ، مهمترین جنبش هنری و ادبی قرن 19 م است ، که در تقابل با خرد گرایی نئوکلاسیک، در انگلستان و آلمان مطرح شد. هنرمندان این جنبش با استفاده از رنگ ها و خطوط درون نما و با هویتی خرد گریز، سعی در بیان
احساسات و هیجانات خود را دارند. مهمترین مرکز تولید آثار تجسمی رمانتی سیسم ، انگلستان است. شعار هنر برای هنر، اولین بار توسط پیروان این مکتب ( و پس از آنها توسط پیروان مکتب سمبولیسم) مطرح می شود.
هنرمندان برجسته جان کاتمن، چارلز بانینگتون، جان کنستابل، ویلیام ترنر، اوژن دلاکروا، تئودورژریکو، فریدریش، گریا، کامیل کورو، ویلیام بلیک، آنتوان لویی باری، فرانسوا رود (با اثر معروف لامارسیز)، تادتسوکاری.
از منظرههای مشهور ویلیام ترنر از دریا که در آن، التهاب و هیجان طوفان به شکل اغراق آمیزی ترسیم شده است؛ باید گفت که استفاده از رنگهای قرمز و نارنجی بر شدت این هیجان افزوده است.
اتوماتیسم :
گروهی تندرو، از سورئالیست های کانادایی، با انتشار بیانیه های تند، به انتقاد از هنر و دیگر جنبه های زندگی پرداختند.
اریانتالیسم :
عنوانی که به شماری از نقاشان آکادمیک اروپایی سده نوزدهم داده اند. اینان موضوعات شرقی مآب را ، با برداشتی رمانتیک تصویر می کردند و به طرزی غریب و افسانه ای نشان می دادند.
اینستالیشن آرت (کارکردگرایی) :
از گزارشات پست مدرن در دهه 1970.
آرنوو :
جنبشی منشعب شده از سمبولیسم به مرکزیت انگلستان که پیروانش با استفاده از صور نباتی و پر پیچ و تاب و با تأکید بر جنبه ها ی تزئینی و معماری، درصدد خلق آثار خود بودند. مهمترین آثار این جنبش در قالب لیتوگرافی وحکاکی ایجاد شدند.
هنرمندان برجسته: ویلیام موریس، گوستاو مورو ، گوستاو کلیمت ، ویکتور هورتا ، آلفونس موشا ، ببردزلی.
نبی ها :
گروهی از نقاشان متاثر از هنر گوگن که با استفاده از سطوح وسیع رنگ و فاقد عمق نمایی، با هویتی نمادین ، درصدد بیان تضادهای اجتماعی می باشند.
هنرمندان برجسته : موریس دنی ، پل رانسون ،بونار ، وویار ، سروزیه.
انتزاعی (آبستره):
این جنبش در 1910 در روسیه توسط واسیلی کاندینسکی مطرح شد. در این جنبش هنرمندان با استفاده از عدم بازنمایی عینی و بیان تجسمی نوین خط و رنگ و با خلاصه نمودن مضامین و موضوعات، به عناصر بنیادین چون خط، سطح برای بیان کلیت و کلی گویی سود می جستند.
هنرمندان برجسته : واسیلی کاندینسکی، پیت موندریان، کوپکا، پیکابیا، فرنان لژه، هنری مور، کنستانتین برانکوزی، هپورت، الکساندر کالدر.
انتزاع هندسی :
جنبشی منشعب شده از انتزاعی که بوسیله سطوح ناب هندسی و تأکید بر رئالیسم فرم در صدد بیان تفاسیر و تعابیر شخصی است.
هنرمندان برجسته: پیت موندریان ، مارک روتکو ، جوزف آلبرز ، بورگان دیلر.
استیل :
این جنبش توسط پیت موندریان و تئوون دویسبورگ مطرح گردید. هنرمندان این جنبش با استفاده از خطوط عمودی، افقی و دوار، درصدد فضا سازی و بیان تفاسیر شخصی می باشند.
آپ آرت(هنر دیدگانی) :
این جنبش توسط «ویکتور وازارلی» مطرح گردید. هنرمندان این جنبش با استفاده از نقطه و خط و به مدد رنگ گزاری و سایه روشن کاری با استفاده از خطای باصره و توهم دید مخاطب ، درصدد القای مفاهیمی چون ریتم، حرکت ، حجم مجازی، عمق و .....می باشند.
هنرمندان برجسته: ویکتور وازارلی، بریژیت رایلی، استانلی تایگر من.
پاپ آرت (هنر مردمی) :
این جنبش در دهه 50 قرن بیستم، توسط اندی وارهل و روی لیشتن اشتاین، درانگلستان و امریکا مطرح شد. هنرمندان این جنبش با استفاده از ملزومات دور ریختنی جامعه (قوطی نوشابه ، عکس و...) در صدد بیان هر چه قوی تر سنت ها و فرهنگ های بومی و اعتقادات قبیله ای می باشند.
هنرمندان برجسته : اندی وارهول، روی لیشتن اشتاین، رشن برگ، جاسپرجونز.
کانسپچو آل آرت (هنر مفهومی):
این جنبش دراواخر دهه 1960 مطرح شد. در این جنبش مفهوم مهمتر از ابزار و چگونگی اجزای است و هدف اصلی، رسانیدن مفهوم یا ایده ای به مخاطب است .
هنرمندان برجسته: سل لویت، داگلاس هیلوبر، جوزف کاسوت، بروس نومان.
مینیمال آرت (هنر کمینه) :
جنبشی آغاز شده از آمریکا که هدف پیروانش پژوهشی دوباره با انواع ساختارهای مدولی، فضایی و شبکه ای، برای توضیح مفاهیمی چون فضا، فرم و مقیاس است و هر گونه بیان گری و توهم بصری را نفی را مردود می داند.
هنرمندان برجسته: رونالد جاد ، کارل آندره
نقاشان یکشنبه(ندیده ها) :
جنبشی منشعب شده از سمبولیسم که هنرمندان آن فاقد تحصیلات آکادمیک بودند.
هنرمندان برجسته : هانری روسو.
مکتب بلونیایی :
بلونیا درسده های شانزدهم و هفدهم، مرکز نوعی کلاسیسیسم در نقاشی ایتالیا بود که از آکادمی کاراتچی سرچشمه می گرفت. نقاشان این مکتب در تحول سبک باروک در ایتالیا موثر واقع شدند.
عمده ترین نقاشان این مکتب عبارت بودند از : دومینیکو ، گوئر چینو ، رنی.
مکتب پاریس :
اصطلاحی که در مورد هنرمندان نوگرای مقیم پاریس در نیمه نخست سده بیستم، به کار برده می شود. اینها لزوماً از سبک واحدی پیروی نمی کردند و اکثراً غیر فرانسوی بودند. گاه این اصطلاح را در معنایی وسیع تر، به کل جنبش های هنری مدرن متمرکز در پاریس اطلاق می کنند.
مکتب دانوب:
عنوانی که به جنبش منظره نگاری دهه های نخست سده شانزدهم ، در ناحیه دانوب داده شده است. هنرمندان این مکتب، با نگرشی رمانتیک کوشیدند طبیعت را چون محیطی برای افعال آدمی نشان دهند.
هنرمندان برجسته : کراناخ ، هوبر
مکتب هادسن:
اصطلاحی که درباره شماری از منظره نگاران رمانتیک امریکایی سده نوزدهم به کار برده می شود.
مکتب میلان :
یکی از مکاتب نقاشی ایتالیایی که در سده های پانزدهم و شانزدهم شکوفا بود و فوپا رهبری آن را برعهده داشت ولی پس از اقامت لئوناردوداوینچی و پیروانش در میلان ، این مکتب تحت تأثیر او و پیروانش قرار گرفت.
مکتب نیویورک :
مکتب گروهی ناهمگن از نقاشان عمدتاً انتزاع گرا که در نیویورک شکل گرفت. این مکتب با عناوین اکسپرسیونیسم انتزاعی و نقاشیهای کنشی نیز ، شناخته می شود.
پیروان این مکتب عبارتند از : پالاک ، مادرول ، نیومن و روتکو .
هنر سلتی :
هنر اقوام سلتی، ساکن در اروپای باختری ، از حدود 450 ق.م تا 650 ب.م که نقش های منحنی غیر متقارن که غالباً با صور حیوانی آمیخته اند، مشخصه اساسی هنر آنهاست. آنها در زمینه های جواهر سازی ، فلز کاری ، سفالگری و حکاکی روی چوب فعالیت داشتند.
هنر بوم شناختی :
اصطلاحی برای توصیف هنری که بر فرآیندهای طبیعت تأکید می کند و نخستین بار در 1986 پدید آمد و آلن سانفیست ، از نمایندگان آن به شمار می آید.
هنر زننده :
اصطلاحی برای توصیف آن نوع از هنر امریکایی که در آن مواد و مصالح غیر عادی و ناجور به کارمی رود. در این هنر غالباً نقاشی و مجسمه سازی با هم ترکیب می شوند.
هنر خام :
اصطلاحی که توسط ژان دوبوفه ، برای توصیف انگاره سازی خامدستانه و نقش پردازی های مغشوش تصادفی رایج شد. در چنین رویکردی به هنر، سنتهای هنر باختر زمین ، مردود شمرده شد و نوعی زبان تصویری سر راست قابل مقایسه با هنر بدوی و هنر کودکان – مورد قبول قرار گرفت. دوبوفه و نقاشان گروه کبرا از نمایندگان آن به شمار می آیند.
نئوپلاستیسیسم (هنر زیبا ) :
نظریه زیبا شناختی پیت موندریان که احکامش عبارت بودند از: هنر باید کاملاً انتزاعی باشد ، از شکل های راست گوشه در وضعیت های افقی و عمودی استفاده شود و رنگ ها باید مشتمل بر فام های اولیه (سرخ ،زرد،آبی) و سیاه و سفید و خاکستری باشند.
نئواکسپرسیونیسم (هنر زشت) :
اصطلاحی که به احیای هنر اکسپرسیونیست در آلمان ، آمریکا و ایتالیا در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 اشاره دارد و در مورد آثار هنرمندانی چون بازلتیس، کی فر، کیا ، کلمنته، میموپالادینو و شنابل، به کار می رود.
در روایات میخوانیم که دَم مرگ خیلی چیزها برای انسان مجسّم میشود. نگاهی به مالش میکند و میبیند فایدهای برایش ندارد و قدرت جلوگیری از مرگ او را ندارد. نظری به همسر و فرزندان، به او میفهماند که ولو گریه میکنند، برای خودشان گریه میکنند و نه برای او.
و بالأخره پس از ناامیدی از اموال و اولاد، به اعمال خود مینگرد؛ اگر درخشندگی داشته باشد، آسوده و آرام میشود و اما اگر ببیند که گناهان متراکم و فراموش شده دارد، تجسّم عمل همه این گناهان را میبیند و با یک حسرت عجیبی از دنیا میرود. انسان با این حال به اندازهای سخت از دنیا میرود که در روایات میخوانیم مثل اینکه رگهای بدنش را زنده زنده از او بیرون میکشند. این حسرت و ندامت، دم مرگ برای کسانی که گناهان خود را فوراً جبران نکرده و خود را با آب توبه شستشو ندادهاند، پدیدار میشود. قرآن کریم میفرماید: «مَا یلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»(سوره ق، آیه 18) امدادهایی از هنگام قبض روح تا منازل بعدی مرگ در روایات داریم که از هنگام قبض روح تا منازل بعدی مرگ، امدادهای خاصی به مؤمنین میرسد .
روایتی از امیرالمومنین از کتاب کافی نقل شده است که انسان که در آخرین روز دنیا و در آستانهی آخرت است مال، فرزند و اعمالش پیش چشم او مجسم میشوند. او به مالش میگوید که من برای تهیه شما خیلی زحمت کشیدهام ما برای من چه میکنید؟ گفتند که از این اموال کفنی را برای تو تهیه میکنیم که میتوانی با خودت ببری. به فرزندانش میگوید که من محب شما بودند و برای بزرگ شدن شما زحمت زیادی کشیدهام. شما برای من چکار میکنید؟ آنها میگویند که ما تو را تا قبر همراهی میکنیم و بیشتر از این کاری از دستشان بر نمیآید. اعمال در ملکوت عالم باقی میماند و مجسم میشود بعد به عمل خودش روی میکند و میگوید که تو برای من چه میکنی ؟ میگوید: تو نسبت به من خیلی راغب نبودی که اعمال انجام بدهی ولی من همیشه با تو هستم .
اگر این شخص از مؤمنین باشد زیباترین و خوش بوترین و خوش پوش ترین افراد به سمت او میآیند و به او بشارت رحمت الهی را میدهند و به او خیر مقدم خواهند گفت. فرد به این زیبارو میگوید که تو که هستی؟ میگوید که من عمل صالح تو هستم. از دنیا بیرون بیا و به سمت بهشت برزخی برو . بعد دو تا ملک برای سوال در قبر میآیند. وقتی ملک از دین و خدای او سوال میکند، میگویند که خدا تو را محکم نگه دارد .
امام علی بن ابیطالب(علیهالسلام) در خطبه 109 نهجالبلاغه از یک زاویه به ترسیم اتفاقات زمان مرگ پرداخته است خلاصه فرمایشات ایشان در وصف چگونگی مرگ و مردن این است که: اندامهای آنان سست و رنگهایشان تغییر یافته و عوض میشود با پیشرفت مرگ زبان از کار میافتد اگر چه عقل و گوش باقی هستند و در این حالت به فکر اموالی میافتد که آنها را از حلال و حرام جمع کرده است پس سخت پشیمان میشود و به این فکر میکند که عمر را در چه چیزی فنا کرده است و آرزو میکند که ای کاش این مال مربوط به کسانی بود که بدان غبطه میخوردند گوش او هم از کار میافتد و میبیند که اطرافیان او زبان را میچرخانند ولی نمیداند چه میگویند و آخر کار چشم او هم از کار افتاده و روح از بدنش خارج میشود.
درست است که ما پارهای از زندگیمان را دنیا میدانیم ولی بخش اعظم و مهم زندگی ما پس از مرگ است .
ما معتقد هستیم که یک ابدیتی در پیش داریم. ابدیتی که تمام زندگی دنیا در مقابل آن به اندازهی پلک زدنی هم نیست. اگر فکر کنیم که ابدیت یعنی چه و بدانیم که ابدیت میلیونها و میلیاردها سال نیست بلکه چیزی است که انتها ندارد .
انسان در لا بلای زندگیاش نباید دچار غفلت بشود و فراموش کند که چه چیزی را در پیش دارد . دهها برابر عمر زندگی نوح در مقابل ابدیت پلک زدنی بیش نیست .
نقل میکنند که وقتی حضرت عزرائیل برای قبض روح کردن حضرت نوح آمده بودند ، حضرت نوح پرسید که وقت اجل رسید؟ حضرت نوح با تعجب فرمود که چقدر زود تمام شد . با اینکه عمر نوح خیلی طولانی بود و قرآن دورهی نبوت ایشان را950 سال ذکر کرده است . حضرت عزرائیل فرمود که پس عمر مردم آخرالزمان را چه میگویی که شصت هفتاد سال بیشتر نیست . نوح فرمود که اگر عمر من شصت سال بود دنیا را با یک سجده تمام میکردم . نوح هم میگوید که عمرش زود گذشته است .
اعتقاد ما به زندگی ابدی است و اگر ما به این زندگی نپردازیم و از آن غفلت بکنیم و نسبت به آمدن عالم دیگر غافلگیر بشویم و یک دفعه عالم عوض بشود ، ممکن است که صحنههای هولناکی پیش بیاید .
پس باید بدانیم که قبل از مرگ چه اتفاقاتی رخ میدهد، انسان هنگام احتضار چه مشاهداتی دارد، ما چه آداب و وظایفی نسبت به خودمان و نسبت به فردی که در حال احتضار است، هنگامی که ملک الموت میآید چه چیزی دیده میشود، هنگام جان دادن چه اتفاقی رخ میدهد، چه عواملی باعث آسان یا سخت جان دادن میشود .
در روایات پانزده مورد گفته شده که سکرات مرگ را آسان میکند. پیامبر فرمود که هر کسی بعد از هر نمازش مقداری قرآن بخواند سختیهای هنگام جان دادن را نمیچشد. اگر کسی یک روز ماه رجب را روزه بگیرد سکرات مرگ بر او آسان میشود. پیامبر فرمود: حضرت عزرائیل در هنگام خواندن نماز به همهی مردم اشراف دارد، اگر این مردم را مواظب بر اوقات نماز دید، خود ایشان شهادتین را تلقین میکند .
امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر کسی نسبت به صله رحم مخصوصاً نسبت به پدر و مادرش کوشش کند سکرات موت بر او راحت میشود .
مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منازل الاخرة نقل کرده که پیامبر بر بالین جوانی بودند که در حال احتضار بود. پیامبران جوان را تلقین کرد و گفت که بگو لا اله الا الله. جوان زبانش بسته بود. پیامبر به مادرش گفت که تو از او ناراضی هستی؟ مادر گفت که او شش سال است که به من جفا کرده است و من از او راضی نیستم. پیامبر فرمود که الان وقت ناراضی بودن نیست. او در سختی است.
زن گفت که خدا به واسطه راضی بودن شما راضی باشد. زبان جوان باز شد. پیامبر گفت که چه میبینی؟ گفت: یک فرد بد هیکل و بد بود را میبینم که از بوی بد آن راه نفس من بسته شده است. پیامبر فرمود که بگو: یا من یقبل الیسیر و یعفوا عن الکسیر اقبل من الیسیر یعفوا عن الکثیر. ای کسی که از گناهان بزرگ ما میگذری و اعمال کوچک و کم ما را قبول میکنی، کمهای ما را قبول بکن و گناهان زیاد ما را ببخش. جوان این را تکرار کرد. گفت: الان میبینم که آن سیاه رو دور شد و سفید رویی معطر وارد شد. بعد راحت جان داد .
محدث قمی میگوید که نیکی نکردن به پدر و مادر باعث میشود که نتواند تلقین پیامبر را هم بگوید. ما باید اینها را بدانیم .
ما باید در مورد سوال و فشار قبر بدانیم. فشار قبر برای چیست. باید بدانیم که اموات با بازماندگان ارتباط دارند یا خیر و میتوانند آنها را ببینند و به آنها سر بزنند. ما کمتر از این بحثها میشنویم. ما معمولاً از آن فرار میکنیم و فرار کردن از مرگ مساوی با نیامدن مرگ نیست. به تعبیر امیرالمؤمنین که فرار کردن از او همان و در چنگ آن افتادن همان. ان الذی موت تفرون منه انه ملاقیکم . غافل بودن نتیجهاش غافلگیر شدن است. ما میخواهیم که غافلگیر نشویم. یکی از اصحاب پیامبر میفرماید که در تشییع جنازهای پیامبر خودش را به سرعت به مردم رساند و کنار قبر نشست. پیامبر نگاهی به قبر کرد و گریه کرد و فرمود: برای چنین موقعی خودتان را آماده کنید.
پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی گزارشی از دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی با جانبازان قطع نخاع گردنی و حاشیههای این دیدار منتشر کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، متن حاشیه این دیدار به این شرح است:
- آقا سر راهی برو کنار.
تازه وارد حسینیه شده بودم و رفته بودم سروقت شیرینیهایی که برای پذیرایی گذاشته بودند دم در که یک نفر بلند گفت: آقا سر راهی برو کنار. برگشتم و دیدم یک تخت بیمارستانی منتظر است تا کنار بروم تا مردی درشت هیکل که بیسیم به کمر دارد (و احتمالا یکی از محافظهاست) آن را هل بدهد. کنار رفتم و با بهت نگاه کردم به مردی نحیف که روی تخت دراز کشیده بود و ملحفهای رویش بود و ...
محافظ که با تحکم با من صحبت کرده بود، به مرد نحیف مهربانانه گفت: حلال کن اگر اذیت شدی. بعد پیشانیاش را بوسید و رفت احتمالا سر پستی که رهایش کرده بود به خاطر مرد نحیف. روی سینه مرد نحیف کارتی بود و روی کارت اسمش را نوشته بود: «سعید».
از همان اول فهمیدیم که دیدار رهبر با جانبازان قطع نخاعی دیداری متفاوت است.
سرکی کشیدم به فضای حسینیه و چند جانباز نشسته روی ویلچیر را دیدم و همان آقا «سعید» که روی تخت بود و تازه حکمت آمبولانسهایی که صبح داخل بیت میشدند را فهمیدم. دیدار، دیدار جانبازان قطع نخاعی بود با رهبر انقلاب؛ البته جانبازان قطع نخاع از گردن! خودشان میگویند «گردنی». گردنی یعنی کسی که مهمترین رگ گردنش را در راه خدا داده و از سینه به پایین را پیشپیش فرستاده بهشت ولی این جسم بهشتی را با تخت و ویلچیر در این دنیا با خودش این طرف و آن طرف میکشد.
و من و تو چه میدانیم که جانباز قطع نخاع گردنی یعنی چه؟!
تا آقا بیاید رفتیم سراغ بعضی از جانبازها. «سعید» سال 59 مجروح شده بود و 31 سال از عمر 50 سالهاش را روی تخت افتاده بود. خانه نداشت، حتی خانه مهر. در حاشیه کرج زندگی میکرد و همراهش میخواست به رهبر شکایت این را بکند که پرونده جانبازی او را از خوزستان به کرج نمیفرستند، کاری که یک مدیر ساده احتمالا میتواند انجام دهد. 8 میلیون تومان ودیعه مسکن داده و ماهی 480 تومان اجارهای که میدهد از حقوقش چیزی باقی نمیگذارد.
به نظرم علاوه بر بنیاد شهید، کمیته امداد هم باید او را تحت پوشش قرار دهد. و من و تو چه میدانیم که جانباز قطع نخاع گردنی یعنی چه؟!
«اسماعیل» هم یکی دیگر از جانبازهایی بود که روی تخت بودند. او در روزهای آخر بهار 67 با تیر تکتیرانداز دشمن از گردن قطع نخاع شد. 23 سال روی تخت است و بزرگ شدن 3 بچهای که قبل از جانبازی داشته را از روی همین تخت تماشا کرده و 5 نوهاش هم پدربزرگشان را از روز اول با همین تخت دیدهاند. اهل شوش بود و عرب. روحیهاش خوب بود. از مشکلات پرسیدیم و جوابهایی شنیدیم. در بین جوابهایش نظرم به زحمتها و مصایب همسرش جلب شد. پرسیدم: فکر میکنی شما زودتر وارد بهشت میشوید یا خانومتان؟ بلافاصله جواب داد: انشاءالله خانمم.
روی «اسماعیل» هم ملحفه کشیده شده بود و شاید برای اینکه دست و پای کمرمق و کیسه دفع ادرار و ... دیده نشود. و من و تو چه میدانیم که جانباز قطع نخاع گردنی یعنی چه؟!
بین چند نفری که با تخت آمده بودند وضع «غلامرضا» کمی متفاوت بود. او قبلا روی ویلچیر مینشسته و دستهایش حس داشته و فرمان میبرده ولی حرکت و فعالیت ترکشهای داخل بدن مجبورش کرده ویلچیر را با تخت عوض کند. و باید سخت باشد این تغییر ولی روحیهاش خوب بود. تخریبچی بوده و یک بار که از ماموریتی برمیگشته به کمین دشمن خورده. میگفت 25 سال پیش در زمان رزمنده بودنش قرعه به نامش افتاده تا برود و امام را ببیند. رزمنده مسنتری از او خواهش میکند جایش را به او بدهد و امید به سالهای جوانی داشته باشد. علیزاده هم فرصت دیدار با امام خمینی را به همرزمش میبخشد که بعدتر شهید شد و خودش هم توفیق دیدن امام را پیدا نکرد دیگر؛ چون سالهای جوانیاش را روی ویلچیر و تخت بوده است. و من و تو چه میدانیم که جانباز قطع نخاع گردنی یعنی چه؟!
دیگر حسینیه پر شده از جانبازها و موقع آمدن رهبر انقلاب است. محافظی که ایستاده جلوی ما به یکی از جانبازهایی که خوابیده روی تخت میگوید ما را دعا کن.
رهبر وارد شدند و یکراست رفتند سراغ تختیها و اول از همه «سعید» که از دوران سربازیاش مجروح شده. رهبر کارت او را نگاه کرد به اسم سلام علیک کرد و بعد خم شد و بوسیدش؛ نه یک بار نه دو بار نه سه بار... شاید پنج شش بار بوسیدش. این رفتار تا آخر تکرار شد. مثل پدری که بچه کوچکش را میبوسد. بعد از او سراغ «اسماعیل» رفت و دست به سر و رویش کشید و بوسیدش و حرف زد. رهبر به «غلامرضا» که رسید چون تختش کوتاه بود، زانو زد برای بوسیدنش.
صدای بوسیدن روی جانبازها را میشنیدم. ولی فاصلهمان اندازهای بود که حرفهایشان را به سختی میشنیدم. جانبازی سیستانی با رهبر گپی طولانیتر زد. بعدی دستش هم مثل دست رهبر جانباز است. با دستهای مجروحشان با هم دست میدهند و جانباز دست رهبر را میبوسد و رهبر سر و صورت جانباز را. جانباز دیگری به رهبر گفت: آقا بذار دستت را ببوسم. و منتظر اجازه رهبر نماند و بوسید. و ادامه داد: آقا میشه بغلتون کنم و رهبر خم شد و جانباز روی ویلچیر نشسته را در آغوش گرفت و جانباز او را یک دقیقهای نگه داشت و گریست.
یکی دیگر از جانبازها هم چندتا عکس به آقا نشان داد و آقا عکسها را دیدند و راجع به آنها با هم صحبت کردند. دست آخر هم دوتا از عکسها را قرار شد اسکن کنند و برگردانند.
رهبر به جانبازی رسید و گفت: حالت چطوره؟ جانباز جواب داد: شما خوب باشید ما هم خوبیم. بعد از رهن و اجاره مسکنش گفت. از اینکه سه دهه روی ویلچیر است. و رهبر نگاه کردند به رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران.
«سالم موسوی». آقا اسمش را از روی کارتش خواندند و مثل بقیه رویش را چند باره بوسیدند. «سالم» گفت: آقاجان... رهبر گفت: جان. سالم گفت: آن دست راستت را بده من ببوسم.
- سلام علیکم. دستهات را فرستادی بهشت پیشپیش؟
رهبر این را به جانبازی گفت که دو دستش از مچ قطع بود، علاوه بر اینکه قطع نخاع بود. جانباز هم بعد از سلام و علیک گفت: «آقا به فکر نسل سومیها باشید. به مسئولین بگید به فکر جوانها باشند. خدا امام حسین را بیامرزه. اگر هیئتهای عزاداری نبود که دیگه هیچی...»
- من شنیدم شما گفتید جانباز اعضای مجروحش را زودتر فرستاده بهشت. به ما میگن 70 درصد. دعا کنید آن 30 درصد هم بهشتی شود.
رهبر جواب داد: خدا نصیبتان کند.
- سلام خوبید؟
- سلام، شما را دیدیم خوب شدیم.
رهبر انقلاب به هر جانبازی میرسیدند اول کارتش را نگاه میکردند تا به نام با او صحبت کنند. بعضیها نداشتند به هر دلیلی. به یکیشان گفت: کو کارتت؟ و جانباز جواب داد: سرباز احتیاج به نام و نشان نداره. سرباز را به اسم فرمانده میشناسن. و با دست خود رهبر را نشان میداد.
و من و تو چه میدانیم که جانباز قطع نخاع گردنی یعنی چه؟!
- آقا قربون شما بشم که از دست دوست و دشمن زجر میکشید.
- رهبر آیهای را که بالای جایگاه نوشته شده بود را نشان دادند و گفتند: آن جا را ببین. نوشته: فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ*.
بعد راجع به صبر و معامله با خدا گفت برای جانباز و وقتی از کنارش رد میشد، هر دو لبخند میزدند.
جانبازها بامعرفت بودند. سلام هم محلیها و همشهریهایشان را هم میرساندند. مثل جانباز نجفآبادی که دخترش محدثه و پسرش علی هم کنارش بودند و در جواب رهبر که پرسیده بود کی مجروح شدی گفته بود 17 سالگی و رهبر سکوت طولانی کرده بود. و جانباز برای اینکه سکوت را بشکند به پسرش گفت: علی دست آقا رو ببوس.
دختربچهای جلو آمد و گفت: من دختر آقای قنبری هستم. میشه یه یادگاری ازتون بگیرم.
رهبر هم چفیهاش را داد به دختر جانباز قنبری.
جانباز دیگری بود که روی ویلچیر نشسته بود ولی اختیار دست و پایش را کامل نداشت. حرف هم نمیتوانست بزند. به سختی صداهای نامفهوم از گلویش بیرون میآمد. رهبر که فهمید جانباز نمیتواند حرف بزند ساکت کنارش ایستاد. جانباز دستش را بالا آورد و کشید به صورت و محاسن رهبر. یک بار، دو بار، سه بار. دستش به اختیار نبود و میخورد به عینک و صورت رهبر. صدایش از گلو به ناله بیرون میآمد. عکاس و فیلمبردار و مسئول و خبرنگار و حاضر و ناظر همه به گریه افتادند. رهبر بعد از حدود یک دقیقه دست جانباز را گرفت و گفت: دیگر بسه. یعنی دیگر ناله و ناراحتی نکن. یعنی من متوجه محبت تو شدم. یعنی خودت را اذیت نکن. و دعا کرد: خدا به شما اجر و شفا و صبر بدهد. و من و تو چه میدانیم که جانباز قطع نخاع گردنی یعنی چه؟!
کنار یکی از جانبازها بچه کوچکش ایستاده بود. آقا بعد از خوش و بش با جانباز به یکی از محافظها گفتند: این پسر را بلند کن من ببوسمش. محافظ هم بچه را مثل پر کاه بلند کرد و آقا او را بوسید.
- خیلی جوان بودید موقع مجروحیت نه؟
- ای 16-17 سالم بود.
- زن و بچه...؟
- بله حاج آقا سرم شلوغه حسابی سه تا بچه دارم.
رهبر خیلی سرحال از کنار جانباز گذشت.
یک جانباز ایلامی سلام استاندارشان را رساند و گفت: کی میای ایلام؟ من به استاندار گفتم دعوتتان کند. باید بیای ایلام. مردم خیلی دوستت دارند.
رهبر انقلاب جواب دادند: سلام من را هم به استاندار برسانید. من که ایلام آمدهام! هنوز استانهایی مانده که نرفتم. اول باید آنجاها بروم. بعد هم من با دعوت جایی نمیروم، بیدعوت میروم!
یکی از جانبازها به رهبر گفت: به فکر جانبازهای قطع نخاعی که در روستاها هستند باشید. اگر بشود اینها را بیاورند به شهر...
رهبر رو به رییس بنیاد شهید کردند و گفتند: باید خدمات را ببرند به محیط زندگی جانباز. آوردن جانباز به شهر یعنی جداشدن او از محیط زندگی و خانواده. این نباید اتفاق بیفتد.
یک جانبازِ رویِ تخت هم بود که احتمالا وسط جلسه رسیده بود. به رهبر گفتند گردنش نمیچرخد. رهبر تخت او را دور زد و رفت کنار ایستاد. جانباز به رهبر گفت: به مسوولین بنیاد شهید بگید به جانبازهایی که دستشان نمیرسد کمک کنند. بگید درست خرج کنند پولها را، با توجه خرج کنند. الان که الحمدلله پول هست.
رهبر مکث کرد. سر تکان داد و گفت: بله درست میگید. بعد رو کرد به رییس بنیاد شهید و گفت: هم پولداشتن توفیق میخواهد هم درست خرجکردن.
- 23 سال منتظر دیدن شما بودم حاج آقا.
- کم توفیقی ما بوده.
یکی از جانبازها که خودش عضو موسس انجمن جانبازان قطع نخاع از گردن بود به رهبر گفت: مسائل جانبازهای گردنی با هم فرق میکند. بعضی لازم است در خانه باشند، بعضی که مشکلات روحی پیدا کردهاند لازم است در آسایشگاه باشند. بعضی باید در خانه باشند ولی پرستار نیاز دارند. بعضیها به خاطر مسالههای کوچک خانوادهشان دچار مشکل شده. باید اینها را حل کرد. رهبر به رییس بنیاد شهید نگاه کردند و گفتند: «حتما در سطوح بالای بنیاد شهید به این مساله توجه کنید.» و من و تو چه میدانیم که جانباز قطع نخاع گردنی یعنی چه؟!
دید و بازدید که تمام شد، رهبر رفتند و نشستند روی صندلیشان و قاریِ جانبازی، قرآن خواند و رییس بنیاد شهید و فرمانده سپاه از 57 جانباز حاضر گفتند و از 220 نفری که نمیشد آوردشان. با اینکه در حسینیه صندلی نبود، ولی همه روبهروی رهبر نشسته بودند؛ همه روی ویلچیر و 4-5 نفر روی تخت دراز کشیده بودند. جانبازی به نمایندگی از بقیه صحبت کرد: دیگر نه پایی داریم و نه دستی که یاریتان کنیم ولی با زبانمان حمایتتان میکنیم، تنها کاری که ازمان برمیآید.
و من و تو چه میدانیم که جانباز قطع نخاع گردنی یعنی چه؟!
آقا خیلی طولانی صحبت نکردند. تقدیر کردند از مبتکران طرح این جلسه. و تقدیر کردند از جانبازان و صبرشان با این جملات که: زحمت بیهوده است که امثال من بخواهیم از شماها سپاسگذاری کنیم که با خدا معامله کردید و باید گفت: فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.
بعد از خانمها و خانوادههای جانبازها تشکر ویژه کردند و گفتند خدمت با روی خوش شما در آن دنیا به دردتان می خورد و اجر شما از این جانبازها کمتر نیست.
به جانبازها و خانوادههایشان هم یادآوری کردند که در محاسبات الهی چیزی فوت نمیشود. لحظه لحظهی صبر شما محاسبه میشود. به خود جانبازها هم گفتند که وزنهی ایثار شما به نظرم از وزنهی شهادت بیشتر است به خاطر رنجهایی که دارد؛ هم برای خودتان هم برای پدر، مادر، همسر و فزندانتان.
قبل از خداحافظی هم دوباره از خانمها تشکر کردند و عذرخواهی که نشد تکتک احوالپرسی کنند.
جلسه که تمام شد زنی با لبخند سمت شوهر ویلچریاش رفت و با دستمال عرقش را پاک کرد. آن طرفتر بچههای دور و بر ویلچیر پدرشان فیگور میگرفتند تا عکاس عکس بیندازد. کمکم ویلچیرها راه افتادند و هرکدام به همتِ زنی و البته بعضی به کمک فرزند یا والدین یا برادری. روحیهی همه عالی بود. دیدن رهبر و حرفهای او شارژشان کرده بود و آنها میرفتند به سمت زندگیای که من وتو چیزی از مشکلاتش نمیفهمیم.
از حسینیه که بیرون آمدم دیدم بچههای سپاه ولیامر که یگان حفاظت هستند و مشغول خدمت در بیت رهبری، صف کشیدهاند (صفی نه بر اساس قد یا درجه) و هر جانبازی که میآید احترام نظامی میگذراند و برایش صلوات میفرستند. یک نفرشان بلند شعر دکلمه میکند و یکی هم اسفند دود میکند. چقدر چسبید این بدرقه خودجوش بچههای ولیامر که در چشم ما فقط کارشان حفاظت است.