در روایات میخوانیم که دَم مرگ خیلی چیزها برای انسان مجسّم میشود. نگاهی به مالش میکند و میبیند فایدهای برایش ندارد و قدرت جلوگیری از مرگ او را ندارد. نظری به همسر و فرزندان، به او میفهماند که ولو گریه میکنند، برای خودشان گریه میکنند و نه برای او.
و بالأخره پس از ناامیدی از اموال و اولاد، به اعمال خود مینگرد؛ اگر درخشندگی داشته باشد، آسوده و آرام میشود و اما اگر ببیند که گناهان متراکم و فراموش شده دارد، تجسّم عمل همه این گناهان را میبیند و با یک حسرت عجیبی از دنیا میرود. انسان با این حال به اندازهای سخت از دنیا میرود که در روایات میخوانیم مثل اینکه رگهای بدنش را زنده زنده از او بیرون میکشند. این حسرت و ندامت، دم مرگ برای کسانی که گناهان خود را فوراً جبران نکرده و خود را با آب توبه شستشو ندادهاند، پدیدار میشود. قرآن کریم میفرماید: «مَا یلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»(سوره ق، آیه 18) امدادهایی از هنگام قبض روح تا منازل بعدی مرگ در روایات داریم که از هنگام قبض روح تا منازل بعدی مرگ، امدادهای خاصی به مؤمنین میرسد .
روایتی از امیرالمومنین از کتاب کافی نقل شده است که انسان که در آخرین روز دنیا و در آستانهی آخرت است مال، فرزند و اعمالش پیش چشم او مجسم میشوند. او به مالش میگوید که من برای تهیه شما خیلی زحمت کشیدهام ما برای من چه میکنید؟ گفتند که از این اموال کفنی را برای تو تهیه میکنیم که میتوانی با خودت ببری. به فرزندانش میگوید که من محب شما بودند و برای بزرگ شدن شما زحمت زیادی کشیدهام. شما برای من چکار میکنید؟ آنها میگویند که ما تو را تا قبر همراهی میکنیم و بیشتر از این کاری از دستشان بر نمیآید. اعمال در ملکوت عالم باقی میماند و مجسم میشود بعد به عمل خودش روی میکند و میگوید که تو برای من چه میکنی ؟ میگوید: تو نسبت به من خیلی راغب نبودی که اعمال انجام بدهی ولی من همیشه با تو هستم .
اگر این شخص از مؤمنین باشد زیباترین و خوش بوترین و خوش پوش ترین افراد به سمت او میآیند و به او بشارت رحمت الهی را میدهند و به او خیر مقدم خواهند گفت. فرد به این زیبارو میگوید که تو که هستی؟ میگوید که من عمل صالح تو هستم. از دنیا بیرون بیا و به سمت بهشت برزخی برو . بعد دو تا ملک برای سوال در قبر میآیند. وقتی ملک از دین و خدای او سوال میکند، میگویند که خدا تو را محکم نگه دارد .
امام علی بن ابیطالب(علیهالسلام) در خطبه 109 نهجالبلاغه از یک زاویه به ترسیم اتفاقات زمان مرگ پرداخته است خلاصه فرمایشات ایشان در وصف چگونگی مرگ و مردن این است که: اندامهای آنان سست و رنگهایشان تغییر یافته و عوض میشود با پیشرفت مرگ زبان از کار میافتد اگر چه عقل و گوش باقی هستند و در این حالت به فکر اموالی میافتد که آنها را از حلال و حرام جمع کرده است پس سخت پشیمان میشود و به این فکر میکند که عمر را در چه چیزی فنا کرده است و آرزو میکند که ای کاش این مال مربوط به کسانی بود که بدان غبطه میخوردند گوش او هم از کار میافتد و میبیند که اطرافیان او زبان را میچرخانند ولی نمیداند چه میگویند و آخر کار چشم او هم از کار افتاده و روح از بدنش خارج میشود.
درست است که ما پارهای از زندگیمان را دنیا میدانیم ولی بخش اعظم و مهم زندگی ما پس از مرگ است .
ما معتقد هستیم که یک ابدیتی در پیش داریم. ابدیتی که تمام زندگی دنیا در مقابل آن به اندازهی پلک زدنی هم نیست. اگر فکر کنیم که ابدیت یعنی چه و بدانیم که ابدیت میلیونها و میلیاردها سال نیست بلکه چیزی است که انتها ندارد .
انسان در لا بلای زندگیاش نباید دچار غفلت بشود و فراموش کند که چه چیزی را در پیش دارد . دهها برابر عمر زندگی نوح در مقابل ابدیت پلک زدنی بیش نیست .
نقل میکنند که وقتی حضرت عزرائیل برای قبض روح کردن حضرت نوح آمده بودند ، حضرت نوح پرسید که وقت اجل رسید؟ حضرت نوح با تعجب فرمود که چقدر زود تمام شد . با اینکه عمر نوح خیلی طولانی بود و قرآن دورهی نبوت ایشان را950 سال ذکر کرده است . حضرت عزرائیل فرمود که پس عمر مردم آخرالزمان را چه میگویی که شصت هفتاد سال بیشتر نیست . نوح فرمود که اگر عمر من شصت سال بود دنیا را با یک سجده تمام میکردم . نوح هم میگوید که عمرش زود گذشته است .
اعتقاد ما به زندگی ابدی است و اگر ما به این زندگی نپردازیم و از آن غفلت بکنیم و نسبت به آمدن عالم دیگر غافلگیر بشویم و یک دفعه عالم عوض بشود ، ممکن است که صحنههای هولناکی پیش بیاید .
پس باید بدانیم که قبل از مرگ چه اتفاقاتی رخ میدهد، انسان هنگام احتضار چه مشاهداتی دارد، ما چه آداب و وظایفی نسبت به خودمان و نسبت به فردی که در حال احتضار است، هنگامی که ملک الموت میآید چه چیزی دیده میشود، هنگام جان دادن چه اتفاقی رخ میدهد، چه عواملی باعث آسان یا سخت جان دادن میشود .
در روایات پانزده مورد گفته شده که سکرات مرگ را آسان میکند. پیامبر فرمود که هر کسی بعد از هر نمازش مقداری قرآن بخواند سختیهای هنگام جان دادن را نمیچشد. اگر کسی یک روز ماه رجب را روزه بگیرد سکرات مرگ بر او آسان میشود. پیامبر فرمود: حضرت عزرائیل در هنگام خواندن نماز به همهی مردم اشراف دارد، اگر این مردم را مواظب بر اوقات نماز دید، خود ایشان شهادتین را تلقین میکند .
امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر کسی نسبت به صله رحم مخصوصاً نسبت به پدر و مادرش کوشش کند سکرات موت بر او راحت میشود .
مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منازل الاخرة نقل کرده که پیامبر بر بالین جوانی بودند که در حال احتضار بود. پیامبران جوان را تلقین کرد و گفت که بگو لا اله الا الله. جوان زبانش بسته بود. پیامبر به مادرش گفت که تو از او ناراضی هستی؟ مادر گفت که او شش سال است که به من جفا کرده است و من از او راضی نیستم. پیامبر فرمود که الان وقت ناراضی بودن نیست. او در سختی است.
زن گفت که خدا به واسطه راضی بودن شما راضی باشد. زبان جوان باز شد. پیامبر گفت که چه میبینی؟ گفت: یک فرد بد هیکل و بد بود را میبینم که از بوی بد آن راه نفس من بسته شده است. پیامبر فرمود که بگو: یا من یقبل الیسیر و یعفوا عن الکسیر اقبل من الیسیر یعفوا عن الکثیر. ای کسی که از گناهان بزرگ ما میگذری و اعمال کوچک و کم ما را قبول میکنی، کمهای ما را قبول بکن و گناهان زیاد ما را ببخش. جوان این را تکرار کرد. گفت: الان میبینم که آن سیاه رو دور شد و سفید رویی معطر وارد شد. بعد راحت جان داد .
محدث قمی میگوید که نیکی نکردن به پدر و مادر باعث میشود که نتواند تلقین پیامبر را هم بگوید. ما باید اینها را بدانیم .
ما باید در مورد سوال و فشار قبر بدانیم. فشار قبر برای چیست. باید بدانیم که اموات با بازماندگان ارتباط دارند یا خیر و میتوانند آنها را ببینند و به آنها سر بزنند. ما کمتر از این بحثها میشنویم. ما معمولاً از آن فرار میکنیم و فرار کردن از مرگ مساوی با نیامدن مرگ نیست. به تعبیر امیرالمؤمنین که فرار کردن از او همان و در چنگ آن افتادن همان. ان الذی موت تفرون منه انه ملاقیکم . غافل بودن نتیجهاش غافلگیر شدن است. ما میخواهیم که غافلگیر نشویم. یکی از اصحاب پیامبر میفرماید که در تشییع جنازهای پیامبر خودش را به سرعت به مردم رساند و کنار قبر نشست. پیامبر نگاهی به قبر کرد و گریه کرد و فرمود: برای چنین موقعی خودتان را آماده کنید.